جدول جو
جدول جو

معنی تهی میان - جستجوی لغت در جدول جو

تهی میان
(تَ / تِ/ تُ)
خالی و میان تهی. (آنندراج). مجوف ومیان خالی. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ / تِ / تُ)
بی مغزی. کم ظرفی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
پس از این همه مناقب، خجلم خجل پشیمان
که ثنای خویش گفتن بود از تهی میانی.
نظامی (یادداشت ایضاً).
آن باد که این دهل زبانی
باشدتهی و تهی میانی.
نظامی.
رجوع به تهی میان و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ / تُ یَ / یِ)
بی مایه. فقیر. بی چیز. محروم:
ترنم سرای تهی مایگان
پیام آور دیگ همسایگان.
نظامی.
رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
کسی که کمری سخت باریک دارد، کمرباریک، میان باریک، (یادداشت مؤلف) :
در عشق تو شد موی زبانم به گزاف
کآن موی میان ز غم دلم کرد معاف،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نَ رِ صِ)
دهی است از دهستان کزاز پایین بخش سربند شهرستان اراک. در 27 هزارگزی غربی آستانه در منطقۀ سردسیری واقع است و 1471 تن سکنه دارد. آبش از قنات رود کتیران، محصولات عمده اش غلات و بنشن و چغندرقند و انگور و اقسام میوه هاست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع در 14هزارگزی شمال باختری ایذه کنار راه مالرو تالنج به شکوری. دارای 110 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
بی سواد، بی علم، بی سرمایه، مالباخته، بی پول، تنگدست
فرهنگ واژه مترادف متضاد